- پای ورنجن (وَ رَ جَ)
پای برنجن. پاورنجن. پای آورنجن. حجل. حجل. حجل. حجّل. خلخال
معنی پای ورنجن - جستجوی لغت در جدول جو
- پای ورنجن
حلقه ای فلزی (مخصوصا طلا و نقره) که زنان در مچ پای اندازند خلخال
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خلخال، حلقۀ فلزی که زنان برای زینت به مچ پای خود می اندازند، پااورنجن، پارنجن
حلقۀ فلزی از جنس طلا یا نقره که زنان به مچ پا می بندند، خلخال، پارنجن
خلخال، حلقۀ فلزی که زنان برای زینت به مچ پای خود می اندازند، پاورنجن، پارنجن
(رَ)
لغت نامه دهخدا
پایمزد. حق القدم. زری که به اجرت قاصدان و شاعران و مطربان دهند که در مجلس مهمانی حاضر شوند. (برهان). انعام و زری که به قاصد یا میهمان داده شود. (غیاث اللغات). مقابل دسترنج. (آنندراج) :
بفرمود شه تا رقیبان گنج
کشند از پی میهمان پای رنج.
نظامی
بفرمود شه تا رقیبان گنج
کشند از پی میهمان پای رنج.
نظامی
(رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
خلخال، و آن حلقه ای است سیمین یا زرین یا فلزی دیگر که زنان در مچ پای کنند. پای برنجن. پااورنجن
(رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
پای برنجن. پارنجن. پای اورنجن. پای برنجن. پای ابرنجن. (رشیدی). خلخال. (مهذب الاسماء)
(رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
خلخال. (السامی). پاآورنجن. پااورنجن:... غنده را پای باید سپس پای آورنجن. پای آورنجن عاجین، وقف
(بَ رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
حجل. (دهار). حجل. حجل. خلخال. خدمه. (منتهی الارب). پای آورنجن. پاآورنجن. پااورنجن
(وَ رَ جَ)
لغت نامه دهخدا
حلقه ای از سیم یا زر که زنان در پای کنند. خلخال. پارنجن. پاآورنجن. پااورنجن. حجل. حجل. حجل. حجل:
کند حور بهشتش طوق گردن
اگر از پایش افتد پاورنجن.
بدرالدین شاشی
کند حور بهشتش طوق گردن
اگر از پایش افتد پاورنجن.
بدرالدین شاشی
حلقه ای فلزی (مخصوصا طلا و نقره) که زنان در مچ پای اندازند خلخال. حلقه ای فلزی (مخصوصا طلا و نقره) که زنان در مچ پای اندازند خلخال
